جواب به آقای عباس حاکی و مخالفین مشابه
در خصوص سبک زلال
آقای حاکی، سلام عرض می کنم به خدمتتان
شما پرسیده اید که چه عاملی مجوز و نیاز زمان، برای ارائه و پیشنهاد شکل شعری «زلال» است؟
بنده به طریقی دیگر سئوالتان را تکمیل می کنم: آیا زلال چه چیزی بر ادبیات می افزاید که زمان نیاز دارد؟
و همچنین بی توجه به حساب و کتاب «هجا» که کانون صوت است گفته اید: « هوشنگ ایرانی در سال ۱۳۳۱ عین همین شکل ( یعنی عین شکل زلال ) را برای بیان شعر گونه ای که فقط بیان صوت بود عرضه داشت.....»
که در حقیقت با شاهد آوردن مطلب زیر به قصد ایجاد شبهه ، چنین تداعی کرده اید که گویا زلال از قبل بوده و ریشه در گذشته دارد و بقیه ی کلامتان جانماز به آب کشیدن است.
آ
آ،یا
«آ» بون نا
« آ » ، « یا » بون نا
آ اوم ، اومان، تین تا ها ، دیژداها
مین تا اودان: ها
هومان هون:ها
میدون:ها
ها
به فرض اینکه آرایش نوشته ی فوق در منبع چاپی اصلی اش به همان صورت است که مرقوم فرموده اید. حالا من بررسی می کنم.
4- آ
3- آ،یا
2- «آ» بون نا
1- « آ » ، « یا » بون نا
+ - آ اوم ، اومان، تین تا ها ، دیژداها
1- مین تا اودان: ها
2- هومان هون:ها
3- میدون:ها
4- ها
سطور (1):
1- « آ » ، « یا » بون نا
1- مین تا اودان: ها
که از لحاظ تعداد هجا مساوی و قرینه نیستند.
سطور (2):
2- «آ» بون نا
2- هومان هون:ها
که از لحاظ تعداد هجا مساوی و قرینه نیستند.
سطور (3):
3- آ،یا
3- میدون:ها
که از لحاظ تعداد هجا مساوی و قرینه نیستند.
سطور (4):
4- آ
4- ها
که از لحاظ تعداد هجا مساوی اما با توجه به اختلاف زیاد تعداد هجای سطور اطراف با سطر مادر فرضی ناقرینه و نا مناسب می باشد .
لذا با این حساب که سطرهای اطراف از لحاظ هجا مساوی یا قرینه نیستند سطر وسطی نیز نمی تواند به عنوان سطر مادر در نظر گرفته شود.
سطر وسطی نوشته ی فوق این است:
آ اوم ، اومان، تین تا ها ، دیژداها
که از لحاظ تعداد هجا ( جهت تعادل و ایجاد شکل ) نا مناسب با سطرهای اطراف است.
روی این اصل، اگر بخواهیم شکل حقیقی نوشته ی فوق را بر اساس وزن و ریتمش ( تعداد هجا ) به دست آوریم ابتدا فرم هجا را تعیین کرده و معادل تعداد هجا ، وضعیّتش را جهت آرایش قانونی استخراج می کنیم :
4- آ (1)
3- آ،یا (2)
2- «آ» بون نا (3)
1- « آ » ، « یا » بون نا (4)
+ - آ اوم ، اومان، تین تا ها ، دیژداها (10)
1- مین تا اودان: ها (5)
2- هومان هون:ها (4)
3- میدون:ها (3)
4- ها(1)
فرم هجای آرایش فوق:
1-2-3-4-10-5-4-3-1
کاملاً نامنظّم و بدون حساب
دقّت:
ا
اا
ااا
اااا
اااااااااا
ااااا
اااا
ااا
ا
شما اگر به سطر وسطی نگاه کنید به وضوح معلوم است که هیچ تناسبی جهت ایجاد شکل با سطور اطرافش ندارد. پس با این حساب، سطور قرینه ندارد. وقتی سطور قرینه ندارد یعنی سطر مادر نیز ندارد.
لذا نوشته ی فوق، یکی از انواع نثر است که تهی از ساختاری تعریف شده در ردیف نثرهای متنوّع دادائیستی قرار دارد.
آقای حاکی! قالب های سبک زلال چهار شکل قانونمند دارند که عبارتند از مثلث، پنج ضلعی، لوزی و شش ضلعی که هر کدامشان بر اساس رعایت وزن و تعریف بدست می آیند و در حقیقت ریتم قانونی شعر است که شکل بیرونی ساختار را آرایش می کند. شما و یا بهتر بگویم، مخالفان زلال، این نوشته ی دادائیستی را نسنجیده آرایش نموده و در برابر یکی از اشکال قانونمند قالب های سبک زلال ( مثلث ) قرار داده اند و خیال کرده اند که یک « مثلث » است و دیگران را نیز احمق فرض کرده اند. آیا مگر بنده قبل از تولد زلال ، مثلث ندیده بودم که برایم مثلث درست کرده اید؟ دنیا پر از اشکال مثلث است. لیکن چنین ترفندهایی به قصد ایجاد شبهه و اغفال جوانان پاکدل، برازنده ی بزرگان نیست.
برای اینکه شکل حقیقی این نثر دادائیستی را بطور کامل مشاهده کنیم بنده حرف « د » را متناسب با تعداد خطوط فوق بر هجاها جایگزین می کنم.
( این کار به خاطر این است که محیط مطلب، جهت قالب گیری، بزرگتر دیده شود تا دوستان عزیز محیط حساب شده ی قالب را بهتر تشخیص بدهند) :
د
د د
د د د
د د د د
د د د د د د د د د د
د د د د د
د د د د
د د د
د
آیا شکل فوق مثلث است؟
یعنی دادا اینقدر بدبخت و بی شعور شده که بیاید از شکل نامفهوم فوق برای ساختار زلال، الهام بگیرد و یا تقلید کند؟!
و برعکس:
آیا جامعه ی ادبی آنقدر کودن و کور شده که روی شاهد شما حساب باز کرده و بر آنچنان خطایی جهت تشکیک و ایجاد شبهه در سبک زلال دامن بزند؟!
چطور شده که مخالفین زلال، یک نثر نامفهوم و مسخره ی دادائیستی را به تفسیر کشیده و به طرزی اغفال گرایانه معنا و مطرح می کنند اما از دلشان نمی آید یک زلال از ما گزینه کرده و به معنا و تعریف و تفسیر آن بپردازند؟
دیدید که استناد و شاهد شما اصلاً شکلی از اشکال قالب زلال نمی باشد.
حتی اگر هم « شاهد» شما مطابق بررسی بنده، « مثلث » بود، نمی توانست دلیلی بر این باشد که من زلال را از آن الهام گرفته ام و یا زلالی بدون اینکه بنده آن را ببینم، قبلاً وجود داشته است .
زیرا که شکل قالب های زلال بر اساس تعریف بوجود می آیند و آن تعریف را کسی ننوشته جز بنده.
بنده با این حال که چنین ساختاری را قبل از دوم بهمن 1388 در جایی ندیده ام ، یقین دارم که این شکل قالب، قبل از تولد زلال، در هیچ مکتبی نبوده است. چرا که این سیاق و قوانینش برای بنده ی حقیر خدا، از بالا الهام شده است و امکان ندارد که چنین ساختاری در سوابق ادبیات جهان وجود داشته باشد.
شما به شکل شاهدتان دقیق توجه کنید:
آقای حاکی! و شبهه اندازان امثال حاکی!
با شما هستم.
کجای شکل فوق عین شکل زلال است؟!
این جمله از شماست: « هوشنگ ایرانی در سال ۱۳۳۱ عین همین شکل ( شکل زلال ) را عرضه داشت.....»
آیا شکل فوق از اشکال ساختار زلال است؟!
برای من با حیله، مثلث درست می کنید؟
کجای شکل فوق مثلث است؟!!!
چه کسانی را احمق به حساب آورده اید؟!!
شکل بالا همانا صورت حقیقی شکل مطلبتان است که شما و دوستانتان سعی کرده اید جهت اغفال دیگران در اینترنت به صورت مثلث ( که یکی از اشکال زلال است ) نشان بدهید.
عجیب است!
طوری می نویسید که به قول قدما، با پنبه سر می برید.
یعنی تیغ را ادبانه می کشید تا اگر مخاطبتان عصبانی شد و خارج از کنترل،برایتان بد گفت، دیگران شما را استاد و برحق بشناسند.
از گفته تان چنین نتیجه گیری می شود که شما زلال را برای زمان حاضر، مناسب نمی دانید و این به معنی حذف زلال از میدان است.
اولاً شما زود تصمیم گرفته اید. زلال را باید پنجاه سال بعد از تولدش بشناسید. یعنی به تاریخ اظهار نظر حضرتعالی دقیقاً چهل و شش سال دیگر باقی مانده است.
زلال باید شناسانده شود. یعنی باید درست تا چهل و شش سال بعد هم آموزش زلال ادامه داشته باشد. شما به جای اینکه به این جریان کمک بکنید و از دست این کودک بی یار و یاور بگیرید، به پایش صابون می مالید؟
بیشتر از پانزده قرن از عمر غزل می گذرد حالا هم برخی شاعران به وزن غزلشان بطور مکتوب اشاره می کنند و تمام کتابهای درسی از ابتدائی گرفته تا دانشگاه در خدمت شناساندن غزل و دیگر قالب های شعری هستند، آنوقت شما زلال را که هنوز چهار سالش تمام نشده نمی توانید تحمّل بکنید.
شما را چه شده است؟!!!
آقای حاکی! شما که چشمتان را باز کرده و دیوان حضرت حافظ را بالای سرتان دیده اید و با انواع مختلف نثر و بحر طویل و شعر منثور و نثر موزون مأنوس گشته اید، طبیعی است اگر نیمائی و سپید برایتان غریب نیاید و منظوم های کلاسیک و امثالهم در حضورتان به آموزش زیاد نیازی نداشته باشند.
اجازه دهید از عمر زلال هم قرنی بگذرد ، منتشر گردد و مردم به این سبک نیز به مرور عادت نمایند، سپس قضاوت بکنید.
زلال فعلاً دوره ی مشق را سپری می کند.
از خامی در خواهد آمد.
نسبت به خودش جوانی نیرومند خواهد شد.
آنوقت عارفانی پرورش خواهد داد تا برای همیشه با او زنده بمانند.
کسی که از لحاظ قید و بند، راحتی می خواهد می رود نثر می نویسد و کسی هم که می خواهد بر ادبیات جهان، هنری جدید و زیبایی بیفزاید زحمت می کشد زلال می نویسد. موسیقی منثور های کلاسیک و منظوم های کلاسیک ، همه تکراری هستند. لذا امروز خدمت به زمان و اضافه کردن چیزی بر ادبیات یعنی فعالیتی گسترده و جدی در عرصه ی زلال.شعر یعنی موسیقی منظم. شعر بدون موسیقی منظم و هنرمندانه یعنی مشغولیت و وقت گذرانی و خیانت بر نسل آینده. امروز اگر بخواهند موسیقی تمدنی را از بین ببرند ابتدا قالب های منظوم و نو آوری های منظوم را مورد حمله قرار می دهند.
زلال نوشتن کار هر شاعر نیست. زلال به نگین انگشتری می ماند که هرچه از روی حساب ساییده شود بر جلایش افزوده گردد.
زلال، زحمت و مهارت و دقّت و هنر می خواهد تا اینکه چیزی بر ادبیات بیفزاید و آن چیز همانا « موسیقی » شعر است.
موسیقی منظم شعر زلال بخصوص در قالب های عروضی اش نظیر ندارد.
عنایت داشته باشید که زلال چهار چیز دارد که هیچکدام از قالب های شعری سبک های ادبی از نظم گرفته تا نثر ، آن چهار چیز را ندارند که عبارتند از: سطر مادر، سطور قرینه، راز «2» ، شکل قالب (مثلث،پنج ضلعی، لوزی ، شش ضلعی ).
و ابن خصوصیات است که زلال را از دیگر سیاقها جدا و مستقل می سازد.
جای خالی خیلی چیزها جهت آگاهی جوانان در علوم سبک شناسی مشهود است که به امید خدا دانشمندانی برای تحقق چنین امری در حال ظهور هستند. حسودان، روی حقیقت را هرچقدر هم بپوشانند بلاخره روزی باز خواهد گشت. برای اینکه مطلبم را خوب تحویل دهم به نکات زیر توجه فرمایید:
طبقه بندی شکل بیرونی شعر
در علم جدید سبک شناسی:
1- نثر کلاسیک ( بدون شکل )
عبارت از : نثر شاعرانه ی ساده و فنی مثل سپید و طرح و امثالهم
و انواع نثرهای موزون مثل نیمایی، انواع بحر طویل، مسجّع، نثر روان
و امثالهم.
2- نظم کلاسیک ( مربع ، مستطیل )
عبارت از: رباعی، غزل، مثنوی، دو بیتی ، تک بیتی ، چهارپاره و امثالهم
3- زلال ( مثلث و پنج ضلعی، لوزی و شش ضلعی )
عبارت از : زلال عروضی قافیه دار، زلال عروضی بی قافیه ،
زلال عروضی تمام قافیه ، زلال آزاد و انواع زلال پیوسته.
رعایت انتظام در ریتم زلال علاوه اینکه در آرایش قانونمند نوشتاری بر زیبایی شکل خارجی ساختار سبب می شود، موجبات روانی آهنگ کلام را نیز فراهم می سازد.
بنابر این رعایت همین قوانین است که موسیقی خاص زلال را پدید می آورد.
در این جریان مهم، قضاوت و درک مخالفین در خصوص روانی و شفافیّت و موسیقی خاص زلال نیز ، به مانند آن شکل بی تعریف و نامفهوم دادائیستی است که جهت عوامفریبی مطرح شده تا با مثلث عوضی گیرند.
آقای حاکی! شما و امثال شما باید بعد از چهل و شش سال ، در خصوص سبک زلال نظر بدهند. درست چهل و شش سال.
عجله نکنید!
بنده زلال را شروع کرده ام اما جریان دارد . در آینده زلالسرایانی ظهور خواهند کرد که با ایجاد انقلاب در موسیقی، محشر شان دیدنی خواهد شد و زلالخوانی شان در مجالس، شور عجیبی بپا خواهد کرد. زود قضاوت نکنید، منتظر باشید تا زلال، آهنگسازی شده وارد موسیقی گردد.
آری،اینکه «توهّم» می گویند، روزگاری عینیّت خواهد یافت و تاریخ ادبیات شاهد یک معجزه ی بزرگ در عصر زلال خواهد شد. زلالی که اینک قدسیان با آواز می خوانند و هنوز صدایشان به گوش دهکده ی جهانی نرسیده است.
خدا برایتان عمر دهد تا ببینید.
دیگر لزومی نمی بینم که بیش از این به جوابم طول دهم.
ناتوانی بر سرودن زلال نمی تواند دلیلی بر ردّ زلال باشد.
اگر مخالفان صبر کنند در موقعش تکرار سئوالشان برایشان شرم آور خواهد شد.
بنده هیچوقت زلال را بر ادبیات تحمیل نکرده ام و تا به حال به کسی هم التماس ننموده ام که زلال بنویسد.
اما اگر در جهان، حتّی فقط یک نفر زلالسرا باشد، برایم محترم است و جایگاه خاصّی در تاریخ ادبیات خواهد داشت.
بنده بارها در مقالاتم به منتقدان و مخالفان سبک زلال،متذکّر گشته ام که در قضاوتشان در خصوص زلال، عجله نفرمایند و مرا مجبور به جواب دادن نکنند زیرا آنوقت چنان ردّ پایی از خود باقی می گذارند که موجب رسوایی شان در محضر دانشمندان تیز هوش آینده گشته و برای همیشه در تاریخ ادبیّات مورد مذمّت قرار می گیرند.
زیرا که جوابهای اینجانب خارج از حوصله و بی پاکت و شفاف و زلال است.
دانشمندان محترم نسل آینده ، این جمله را از بنده داشته باشند:
« مخالفان زلال در موقعی که بنده در قید حیات بودم اخلاق عجیبی داشتند، زلال را بشدّت تا دم مرگ ، کتک می زدند در آخر می گفتند زنده باشی! »
خادم اهل قلم
دادا
بیست و پنجم آبان 1392