اندر بیان احوال شیخ مروان رضی الله و عنه


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 258
نویسنده : جاذبه وب

اندر بیان احوال آن شیخ کبیر ،     آن دارنده ی القاب کثیر

آن دلداده در عرفان جلا    آن تجلی قالوا بلا  

آن چهار تکبیر زده بر هر چه هست   آن جلوه حق روز الست

آن قبله ی مریدان فانی      آن شیخ ربانی

آن پیدا و پنهان     آن گنج نهان

آن شمس صراط مستقیم      آنکه باشد جاودان در جنت مقیم

آن پیرو خط احمدی    آن لایق عشق سرمدی

آن یوم و آن لیل و آن نهار     آن صیف و آن شتاء و آن بهار

آن انگبین و آن شیر و آن هم شکر    آن ناظر و آن نظاره و آن هم نظر

آن زبان در وصفش قاصر   آن شیخ متخلص به حائر

آن همیشه خندان          شیخنا و مولانا مروان

نقل است که چون از مادر بزاد ، به خواب همی رفت و هرچه وی را بزدندی ، وی بیدار نگشتی و هیچ بنگریستی ، و هیچ بنگفتی و تا هفت سال این مقال مستمر بیامدی و حال آن برفتی که یاران در ابتدای این مقال نیوشیدندی . تا شبی در بادیه از خواب بجستی و زبان بگشودی و دیگر هیچگاه زبان بهکام اندر نکشیدی و دگر هیچگاه بنخفتی و ایام صباوت به تحصیل علوم گذراندی و حلقه ارادت  شیخی از شیوخ فیروزآباد ، ملقب به شیخ بنجیر تبار ( ترجمه = بنجیر = گنجشک ) به گوش می بداشتی و از محضر این شیخ ، بهره ها وافر همی بردی و به جمیع علوم آراسته می بگشتی و سر آمدفضلا و ادیبان گشتی وبقیت عمر به ارشاد گذاردی مر یاران موافق را ، رضی الله و عنه.

 

منقول است که شیخ در سنه ی چهل و هشت در بحرین تابوک (بلوک ) زدی ، تابوک زدنی سخت .به گاهی که راوی دو سال بیش نداشتی و  کو...ن پتی به شارع همی شدی .

 

و باز منقول است که روزی شیخ با یاران به در سرای مریدی اندر شدی و مرید اسرار همی بکردی و می بگفتی  که ای کاش ، شیخ قدوم مبارک  بر دیدگان یاران می بنهادی و چراغ بیت یاران را به جمال منور می بکردی.

 شیخ بگفتی : "گُه خارزی (گُه خوردی = ترجمه = I LOVE YOU ) .
 

و اندر باب این سخن شیخ ، سخن ها رفتی و کُتب مکتوب همی بگشتی و جمیع علما ، بر این نظر اجماع می بکردی که سخنی در فصاحت و بلاغت به شیوایی این مقال شیخ در زبان پارسی ، یافت می نشدی .

 نقل است که مریدی از مریدان شیخ ، مرکبی بنزینی بیع بکردی . لیک آن مرکب خاموش شدندی و هرچه یاران جهد می بکردی نتوانستندی که آن را چالو کردندی ( چالو =روشن کردن هر وسیله ای را گفتندی ) .و اندر آن فعل ، تعب بسیار رسیدندی مر یاران موافق را .
 

چون شیخ از این فعل آگاه شدندی . می بیامدی و سخن می براندی اندر باب رفع آن تعب .و یاران را نظر با وی همی گفتندی . زان میان مریدکی بر خاستی به نظر خویشتن غره .و نظر خویش برِ شیخ بگفتی .

شیخ پاسخ بدادی مر مرید را :

" اگر به بیت الخلا اندر شدمی و قضای حاجت می بکردمی و اسهال نیز می بداشتمی و آب مهیا می نیافتمی ، و نظر تو به جای ابریق مستراح می ببودی ، نظر تو را به نشیمن خویش هم ، نکشیدمی. "و یاران بدانستندی که منظور شیخ آن بُدی ،  که اظهار منیت در طریق وصول ، عین گمراهی است .

و شیخ رضی الله و عنه ، این سخن به اجمل کلام و احسن مقال می بگفتی ! و یاران ، احسنت می بگفتی مر شیخ را به سبب فصاحت زبان و بلاغت کلام .

و مرید خاموش بگشتی ....




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جاذبه و آدرس webattraction.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com